English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2285 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
pick up <idiom> U ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
rendered U دوباره دادن
render U دوباره دادن
repiece U دوباره سر هم دادن
renders U دوباره دادن
reworked U دوباره انجام دادن
reorganized U دوباره سازمان دادن
elate U دوباره نیرو دادن
countenance [encourage] U دوباره نیرو دادن
reorder U دوباره سفارش دادن
rework U دوباره انجام دادن
reorganizing U دوباره سازمان دادن
reassures U دوباره اطمینان دادن
reworking U دوباره انجام دادن
reworks U دوباره انجام دادن
regorge U دوباره قورت دادن
redoing U دوباره انجام دادن
redoes U دوباره انجام دادن
redo U دوباره انجام دادن
redid U دوباره انجام دادن
repeats U دوباره انجام دادن
repeat U دوباره انجام دادن
reorganised U دوباره سازمان دادن
reanimate U دوباره نیرو دادن
reorganises U دوباره سازمان دادن
reorganising U دوباره سازمان دادن
reorganize U دوباره سازمان دادن
redone U دوباره انجام دادن
reorganizes U دوباره سازمان دادن
reassure U دوباره اطمینان دادن
encourage U دوباره نیرو دادن
hearten U دوباره نیرو دادن
reanimate U دوباره نیرو دادن
embolden U دوباره نیرو دادن
redeliver U دوباره تحویل دادن
reassured U دوباره اطمینان دادن
reassured U دوباره قوت قلب دادن
make over U انتقال دادن دوباره ساختن
reassures U دوباره قوت قلب دادن
to make over U انتقال دادن دوباره ساختن
reassure U دوباره قوت قلب دادن
re lay U دوباره گذاردن یا قرار دادن
reappraising U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethinking U دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinks U دوباره مورد تفکر قرار دادن
aftercrop U حصاد دوم دوباره حاصل دادن
reappraises U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraise U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethought U دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethink U دوباره مورد تفکر قرار دادن
refresh U دوباره پر کردن
refreshes U دوباره پر کردن
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
replenish U دوباره پر کردن
replenished U دوباره پر کردن
replenishes U دوباره پر کردن
refilled U دوباره پر کردن
replenishing U دوباره پر کردن
refills U دوباره پر کردن
refill U دوباره پر کردن
refilling U دوباره پر کردن
refreshed U دوباره پر کردن
redirects U دوباره راهنمایی کردن
reactivating U دوباره فعال کردن
relived U دوباره تجربه کردن
reactivates U دوباره فعال کردن
relives U دوباره تجربه کردن
recollected U دوباره جمع کردن
reactivate U دوباره فعال کردن
recollect U دوباره جمع کردن
retake U دوباره تسخیر کردن
cold start U دوباره روشن کردن
re establish U دوباره تاسیس کردن
reactivated U دوباره فعال کردن
redirecting U دوباره راهنمایی کردن
redirected U دوباره راهنمایی کردن
reliving U دوباره تجربه کردن
re form U دوباره درست کردن
reasure U دوباره بیمه کردن
rebind U دوباره صحافی کردن
recalculate U دوباره حساب کردن
revisit U دوباره ملاقات کردن
recompose U دوباره انشاء کردن
revisited U دوباره ملاقات کردن
revisiting U دوباره ملاقات کردن
revisits U دوباره ملاقات کردن
recommit U دوباره زندان کردن
reassociate U دوباره معاشرت کردن
reassociate U دوباره متحد کردن
redevelops U دوباره پیشرفته کردن
resurfaces U دوباره روکاری کردن
re sort U دوباره جور کردن
re strain U دوباره صاف کردن
recollecting U دوباره جمع کردن
regarding U دوباره تسطیح کردن
redefined U دوباره تعریف کردن
redirect U دوباره راهنمایی کردن
re export U دوباره صادر کردن
relive U دوباره تجربه کردن
rephrase U دوباره عبارتبندی کردن
rescheduling U دوباره برنامهریزی کردن
reinstating U دوباره برقرار کردن
redeveloping U دوباره پیشرفته کردن
recollects U دوباره جمع کردن
re establish U دوباره برپا کردن
redeveloped U دوباره پیشرفته کردن
redevelop U دوباره پیشرفته کردن
reappraised U دوباره ارزیابی کردن
reappraising U دوباره ارزیابی کردن
resurface U دوباره روکاری کردن
resurfaced U دوباره روکاری کردن
reappraise U دوباره ارزیابی کردن
rewire U دوباره سیمکشی کردن
reappraises U دوباره ارزیابی کردن
rewiring U دوباره سیمکشی کردن
rewires U دوباره سیمکشی کردن
reinstates U دوباره برقرار کردن
reinstated U دوباره برقرار کردن
reschedules U دوباره برنامهریزی کردن
redistributing U دوباره پخش کردن
redistributes U دوباره پخش کردن
redistributed U دوباره پخش کردن
rephrases U دوباره عبارتبندی کردن
rescheduled U دوباره برنامهریزی کردن
rephrasing U دوباره عبارتبندی کردن
redistribute U دوباره پخش کردن
reschedule U دوباره برنامهریزی کردن
oversrike U دوباره چاپ کردن
reinstate U دوباره برقرار کردن
redefine U دوباره تعریف کردن
retaken U دوباره تسخیر کردن
retakes U دوباره تسخیر کردن
redefines U دوباره تعریف کردن
redefining U دوباره تعریف کردن
retaking U دوباره تسخیر کردن
rewired U دوباره سیمکشی کردن
regained U دوباره تصرف کردن
re-examined U دوباره بازپرسی کردن
re-examine U دوباره بازپرسی کردن
re examine U دوباره بازپرسی کردن
reorganized U دوباره متشکل کردن
reorganizes U دوباره متشکل کردن
reorganizing U دوباره متشکل کردن
reopens U دوباره باز کردن
reopening U دوباره باز کردن
reopened U دوباره باز کردن
reopen U دوباره باز کردن
remarried U دوباره عروسی کردن
re-examines U دوباره بازپرسی کردن
reorganize U دوباره متشکل کردن
regaining U دوباره تصرف کردن
reinterpret U دوباره تفسیر کردن
regains U دوباره تصرف کردن
remonetize U دوباره رایج کردن
renegotiate U دوباره مذاکره کردن
reorganised U دوباره متشکل کردن
reorganises U دوباره متشکل کردن
reoccupy U دوباره اغاز کردن
reorganising U دوباره متشکل کردن
reorder U دوباره مرتب کردن
re-examining U دوباره بازپرسی کردن
republish U دوباره چاپ کردن
rewake U دوباره بیدار کردن
republish U دوباره منتشر کردن
retry U دوباره محاکمه کردن
retry U دوباره ازمایش کردن
reproduce U دوباره چاپ کردن
retransmit U دوباره مخابره کردن
retranslate U دوباره ترجمه کردن
rebuild U دوباره ساختمان کردن
reuse U دوباره استفاده کردن
revalidate U دوباره پادار کردن
rebuilds U دوباره ساختمان کردن
reproducing U دوباره چاپ کردن
reproduces U دوباره چاپ کردن
back fill U عمل دوباره پر کردن
revise U دوباره چاپ کردن
remarries U دوباره عروسی کردن
remarry U دوباره عروسی کردن
recondition U دوباره درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com